مبانی هنجارهای اجتماعی 3
چکیده :
یک نظام فرهنگی زمانی صبغه وجودی به خود می گیرد که واجد نظامهای اعتقادی، ارزشی و هنجاری باشد ؛ بنابراین، اگر بتوانیم شاخصههای این نظامها را به دست آوریم، ساختار فرهنگی مد نظر قرآن کریم نیز مشخص می گردد . این نظامات عبارتند از : 1. نظام باورها و اهداف مشترک انسانی 2. نظام ارزشی مشترک 3. نظام هنجاری مشترک
متن :
ج) نظام هنجاری مشترک
هنجارها، صورت عملی باورها و ارزشهاست؛ به بیان دیگر، بر خلاف باورها و ارزشها که سطح انتزاعی فرهنگ است، هنجارها سطح عینی و ملموس فرهنگ است که در قالب رفتارهای افراد و نمادها ظهور و بروز می یابد. باتوجه به اینکه باورها در ارزشها و ارزشها نیز در هنجارها ریزش می نماید، در صورتی که باورها و ارزشهای رایج در جامعه مبتنی بر توحید و ایمان باشد، لزوماً هنجارها نیز ماهیت الهی و دینی دارد؛ برای مثال، یک سنخ از هنجارها که هنجارهای قانونی است، از نظر قرآن در جامعه دینی نم یتواند مغایر با شریعت اسلامی باشد؛ زیرا إِنِ الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّهِ (انعام /57) بر اساس این گزاره قرآنی، تنها مرجع قانونگذاری، خداوند متعال است و از طرفی هر آنچه در قالب حدود و قوانین الهی است، کسی مجاز به تخطی از آن نیست؛ تِلْک حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره / 229). بنابراین تمامی قوانینی که برای ادارۀ جامعه وضع می گردد، باید نسبت الهی پیدا کند و با شریعت در تناقض نباشد. وقتی اینگونه شد و مرجع قانونگذاری مشخص گردید، تفاهم قانونی ـ هنجاری در جامعه به وجود میآید، و بر اثر آن انسجام اجتماعی تحقق مییابد.
از آنجا که سنخ دیگری از هنجار، هنجارهای اجتماعی است، یعنی منشأ وضع آنها جامعه است، در صورتی که چنین هنجارهایی نیز مبتنی بر سنّتهای الهی و آداب و رسوم پسندیدۀ اجتماعی باشد، قواعد رفتاری مطلوبی را برای اعضای جامعه به وجود می آورد که عمل به آنها نظام فرهنگی آرمانی را میسازد.
با توجه به اهمیت هنجارها در ساخت عینی و جلوۀ بیرونی فرهنگ، برای اینکه ساختار نظام فرهنگی مد نظر قرآن کریم نمود عینی بیابد و با استقرار آن در سطح جامعه، نظم اجتماعی مطلوب به وجود آید، ضروری است که به این مطلب اشاره شود که اصولاً جامعه، دقیقاً به واسطه نظمیابی و قاعدهداری رفتارهای گروهی از انسانها «جامعه» میشود؛ بنابراین، میتوان گفت که در یک تحلیل سیستمی و ارگانیک، نظم (نظام اجتماعی) در واقع، همان وضعیتی است که هر چیز در جایگاه خویش قرار دارد و هنجارها نیز قواعد لازم برای استقرار مطلوب امور در چنین جایگاههایی است. با این توضیح که در خصوص رابطه نظم و هنجار می توان تصریح کرد که هرچه نظم دارد، بهنجار و آنچه بینظم است، نابهنجار است. به عبارت دیگر، چون پای حفاظت از وضع موجود و هماهنگی اجزای سیستم و کارکردهای آن در میان است، نظم و هنجار هر دو یک چیزند و هرچه دگرگونی و نوآوری باشد، نابهنجاری و ناهمنوایی است و عین بینظمی (صدیق سروستانی، آسیبشناسی اجتماعی، 246). این تلقی از رابطه نظم و هنجار بدان معناست که هر چه جامعه هنجارمند باشد، منظّمتر نیز هست و در طرف مقابل، به هر میزانی که جامعه دچار اختلالات هنجاری باشد، به همان اندازه نیز گرفتار بی نظمی می شود.
منبع : بخشی از مقاله ی دکتر محمد رضا آقایی و نصرالله نظری به نام مبانی و ساختار نظام فرهنگی از منظر قرآن کریم .